خوندن کتاب برتری خفیف ،خوندن اون مطلب در مورد تغییرات یک واحدی و خوندن همین اوایل کتاب خرده عادتها یه تلنگر توی ذهنم زد.

به این که من هم سعی کنم همین کارو بکنم.یعنی الان توی نماز ظهر یه لحظه دلم گرفت که چرا تمرکز ندارم یا حضور قلب ندارم.بعد به خودم گفتم بیا از همینجا تغییرات یک واحدی رو شروع کن.

بعد با خودم گفتم از امروز سعی می کنم  رکعت اول همه ی نمازهام  رو با تمرکز کامل  بخونم.فقط و فقط رکعت های اول

بعد هم که شروع کردم به گفتن ذکر تسبیحات حضرت زهرا (س) با خودم گفتم  اولین ذکری که میگم از هر کدوم از این سه ذکر رو حواسم رو جمع می کنم.

گرچه کار ساده ایه و اصلا سختی و بی حوصلگی نداره ولی همین تمرین کوچیک حس خوبی بهم داده.یاد حرف دکتر فرهنگ افتادم که می گفتن اثر ضربه های کوچک و مداوم کم کم نتیجه های بزرگ رو به وجود میارن.

همون طور که قبلاً خودم این کار رو ناخواسته امتحان کرده بودم

یه مدت ساعت رو کوک می کردم روی نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه قبل از اذان صبح.بعد بیدار میشدم چای و کیک میخوردم و گاهی نماز هم میخوندم ولی به جز یکی دو شب ،دیگه لذت نداشت.

بعد تصمیم گرفتم فقط ذکر بگم و.

خلاصه خیلی پیچ و خم داشت.

این روزا که ساعت رو میگذاشتم روی چهارونیم.گاهی بیدار میشدم و استغفار می کردم.گاهی بیدار میشدم و همینطور که ذکر می گفتم می خوابیدم.گاهی فقط سلام به امام زمان میدادم و از رختخواب میومدم بیرون و جلوی بخاری دراز می کشیدم.گاهی فقط فکر می کردم و.الان چند شبیه که دو رکعت نماز می خونم به نیت نماز شب و بعد صلوات و استغفار.

و خوبیش اینه که احساس نمی کنم دارم کوه می کنم

از دیشب هم ساعت رو گذاشتم روی چهار و چهل و پنج دقیقه که حس نکنم خیلی وقت هست تا اذان و دوباره بخوابم.

خلاصه مهم شروع کردنه،بالاخره آدم یه راهی پیدا می کنه.

الان از این که سحر بیدار نشم عذاب وجدان می گیرم.درسته عبادت خاصی نمی کنم ولی دلشوره می گیرم و احساس پوچی می کنم


خب پس برای بقیه ی کارها هم همینطور ذره ذره باید جلو برم تا به یه نقطه ی امن برسم و بعد دوباره همت کنم واسه مرحله ی بعد ان شاء الله.

پس ،مهممم شروع کردنه.

خدا هم که قطعا کمک می کنه قربونش برم ⁦^_^⁩


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها